سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خلـــوتگـــه دل
 
 RSS |خانه |ارتباط با امیر امیری| درباره امیر امیری|پارسی بلاگ
»» و بازهم فریــادی دیگــر!

 

 

و اینک بازهم ناعدالتی ای دیگر!که مرا وادار کرد به نوشتنی دیگر:

کاش باور داشتم زندگانی را

محبت و دوستی را

کاش باور داشتم عدالت را

ظــالم و مظلــوم را

کاش باور داشتم حرف ها را

نه ‏آنچه را که با نسیمی نوسان می کند

کاش باور داشتم حس خویشتن را

و دستهایم را که حَکاکگر کلماتند

و کاش باور داشتم آنچه را که همگان می پندارند که در باورشان گنجانیده شده ولی سرابی بیش نیست

و کاش میتوانستم فریاد کنم حس محبت و دوستی را در زندگی

و فریاد کنم عدالت را؛در دالان های پیچ در پیچ و اتاقهای بی نام نشان

و کاش میتوانستم با ترکه ای خیس خورده، همانند معلم یک مکتب؛

فلک کنم و بر کف دستهایش کوبم تا یاد گیرد آنچه را که نیاموخته است

و کاش میتوانستم شجاعت و حس فریاد را در خود بیدار کنم؛تا پرده حجاب را دریده و از هزاران قید و بند خلاص گردم

و کاش میتوانستم!! نه... بهتر است بگــــویـم:

کاش می تـوانستیـــم؛

کاش مـی توانستیم باور کنیــم که حق مظلوم ستــانده شده از ظالـــم!

آری من باور دارم

و نفرین بر شمایی که باور ندارید و می پندارید که دروغ است و کذب!

آری من با تمام وجودِ خویش باور دارم

باور دارم که حق ستانده شده است،آنهم از ظالم

و اما

نکته ای باقیست! و آن تغییر جای ظالم و مظلوم است در دالانی بی انتها که هیچ دربی برای خروج مظلوم وجود ندارد. پس به ناچار و حَسَبِ امر عالیجنابان مظلوم در نقش ظالم قرار می گیرد و حق خویش را ادا می نماید،چرا که خصوصیت  این دالان ها جز این نیست

همانگونه که میزهای ریاست هم انسان را دگرگون می سازند و انسانی جدید خلق می کنند.

آری من یقین دارم

پس نفرین بر شمایی که هنوز هم در باور خویش نگنجانیده اید.

و کاش......

کاش می توانستم خوب بودن را باور کنم

و خوب زیستن را

و پــاک زیستن را

کاش دیگر نمی دیدیم زخم های التیام نیافتنی را

و کاش می دانستیم که هنوز هم فریاد ظالم از مظلوم رســاتــر است

و ایکاش می دانستیم و باور می کردیم آنچه را که به آن معتقدیم

چرا که، آنچه را که نمی توان با هیچ رَنگـــی پاک نمود؛ نَنگ است .... نَنگ !

 

خسته ام از روزگار بی وفا

خسته از این زندگی بی صفا،

خسته ام از این همه درد و جفا

خسته از دوز و کلک های شما،

خسته ام از کار این مردان پست

خسته از نامردی رندان مست،

خسته ام از بی وفایی زمان

خسته از فریاد و درد عاشقان،

خسته ام از اینکه دنیا پر غم است

خسته ام از اینکه نامم آدم است،

 

خسته ام از اینکه نامم آدم است

خسته ام از اینکه نامم آدم است
(( تقدیم به تویی که سرابی بیش نیستی! ))

(  امیر امیری )

 

 



کلام دوستان ()
نویسنده : » امیـــر امیــری ( یکشنبه 89/3/9 :: ساعت 11:13 صبح )
»» لیست کل یادداشت امیر

نیاز آدمها
پول نان
گر بدی گفت....
دروغ
بگذار و بگذر
خنده
خیال
خوبی..!
چند شنبه ها
توبه
[عناوین آرشیوشده]

ابزار وبمستر

ابزار وبمستر